At separate tables we sit down to eat,
رو میزهایی جدا از هم می شینیم و غذا می خوریم
In separate bedrooms we go to sleep at night,
شبا تو اتاق خوابهای جدا از هم می خوابیم
I only wish you knew how much,
You’ve been on my mind;
کاش میدونستی که چقدر تو فکرمی
I think about you when the morning comes,
وقتی صبح میشه به تو فکر می کنم
I think about you when all my day is done,
و به تو فکر می کنم و قتی کل روزم به پایان میرسه
Wondering what you are doing now,
همش تو این فکرم که الان داری چیکار می کنی
Are you lonely too?
یعنی تو ه ممثل من تنهایی
Because I – I miss you here tonight,
چون من – من امشب خیلی دلم برات تنگ شده
And I wish you were by my side
و ای کاش الان پیشم بودی
And I don’t want to let go;
و نمیخوام بی خیالت بشم
At separate tables we sit down to write,
رو میزهایی جدا از هم می شینیم و می نویسیم
The separate letters that never see the light,
نامه هایی جداگانه که نوری ندیدن
If only we could just agree,
ای کاش میشد که با هم به تفاهم برسیم
To read between the lines;
I want to see you and I know what I will say,
می خوام ببینمت و میدونم وقتی دیدم چی میخوام بهت بگم
We must be crazy to throw it all away,
باید ابله باشیم که این احساست رو دور بریزیم
Never knowing what is lost,
Before it’s all too late;
هیچ وقت تا دیر نشه نمی فهمیم که چیو از دست دادیم
Because I – I miss you here tonight,
چون من – من امشب خیلی دلم برات تنگ شده
And I wish you were by my side
و ای کاش الان پیشم بودی
And I don’t want to let go;
و نمیخوام بی خیالت بشم
Yes I – I miss you here tonight,
آره من – من دلم امشب خیلی برات تنگ شده
And when I hold you by my side,
و وقتی تورو در آغوشم می گیرم
Well I’m not going to let go.
خب، نمیخوام بذارم که از پیشم بری

Leave a Comment